به گزارش تحریریه، عرب ها عملا در دوران خلفای راشدین و بعد زمان اموی ها بر حکومت تسلط داشتند اما زمانی که حکومت به بغداد منتقل شد و خلفای عباسی خلافت را در دست گرفتند معروف است که دربار عباسی درگیر چالش قدرت پشت پرده نخست وزیران ایرانی و ترک بود و در بسیاری از موارد خلیفه عرب در ظاهر حاکم بود ولی عملا یا ایرانی ها حاکم بودند یا ترک ها.
البته بعد ها باز عرب ها سعی کردند قدرت را در دست بگیرند و در دوره هایی حتی کردها هم وارد میدان شدند و با تاسیس حکومت ایوبی ها که موسس آنها صلاح الدین ایوبی کرد تبار بود و موفق شده بود صلیبی ها را شکست دهد نفوذ آنها نیز گسترش یافت و در دوره ای مصری ها با تاسیس حکومت مملوک ها که ترک تبار بودند قدرت برتر را داشتند و زمانی دیگر فاطمی ها در مصر و بعد در نهایت عثمانی ها خلافت را در اختیار گرفتند.
سعی کردم خیلی خلاصه کنم اما اگر به تاریخ منطقه بعد از اسلام نگاه کنید متوجه می شوید این چالش فیما بین اعراب و ترک ها وایرانی ها همیشه وجود داشته.
طی سالهای شصت وهفتاد میلادی آمریکایی ها برای سیطره بر منطقه خاورمیانه روی شاه ایران حساب باز کرده بودند و وقتی که متوجه شدند که موج ایدئولوژی اسلامی در حال گسترش است به فکر افتادند از ایدئولوژی فکری وهابی سعودی استفاده کنند و به این ترتیب شروع کردند فضای گسترش این تفکر را برای مقابله با تفکر کمونیستی که در آن زمان خطر اول را برای آنها تشکیل می داد تقویت کنند.
در مصر که زمانی ام القرای کشورهای عربی به حساب می آمد اسلامگرایان در جنگ بر علیه اسرائیل در ارتش فداکاری های به سزایی انجام داده بودند ولی دولت وقت مصر تلاش داشت فداکاری آنها را به حساب ملی گرایی و دولت ثبت کند، امری که منجر شد درگیری های شدیدی فیما بین دولت مصر و گروه های اسلامگرا به رهبری اخوان المسلمین راه بیافتد که تا به امروز ادامه دارد.
کشورهای عرب حوزه خلیج فارس آغوش خود را برای طرفداران این گروه ها باز کردند و تصور می کردند می توانند از آنها به عنوان همپیمان بهره ببرند و حتی کار به درگیری و جنگ مستقیم میان عربستان سعودی و مصر در یمن هم کشیده شد.
در نهایت با توجیه آمریکا اینها به افغانستان کوچ کردند تا در کنار نیروهای وهابی به مبارزه بر علیه اشغال این کشور توسط شوروی سابق مشارکت کنند و گروه های جهادی را در آنجا تشکیل دادند که تا به حال هم فعال می باشند.
بعد از لشکر کشی امریکا به افغانستان و عراق آمریکایی ها تلاش کردند رابطه خود را به کانال عربستان سعودی و امارات که متحد وهابی ها بودند محدود کنند و خوب مشکل بزرگ در این بود که این مجموعه محصور به تفکر سلفی گری بر مبنای سه قرن اول هجری یعنی دوران خلفای راشدین و اموی ها (حکومت اعراب) بوده و حاضر نبوده خود را با تفکر های جهان امروزه همسو کند و به این دلیل جذابیت زیادی برای عموم مسلمانان ندارد تا بتواند در مقابل ایدئولوژی انقلاب اسلامی در ایران و یا حتی ایدئولوژی اخوان المسلمین که بسیار به روز تر از تفکر سلفی گری وهابی هستند ایستادگی کند.
به نظر می آید امروزه آمریکایی ها به این نتیجه رسیده اند که دیگر وقت تغییر موضع است و تفکر اخوان المسلمینی که امروزه مورد حمایت ترکیه است بهتر می تواند جواب دهد و دست ترکیه را در بسیاری از موارد باز گذاشتند تا ببینند چه قدر می توانند روی این خط و مشی حساب باز کنند.
جریان مورد حمایت ترکیه اول کار خود را از لیبی و سوریه شروع کرد و علیرغم اینکه به ظاهر با اسرائیلی ها درگیر بود ولی در عمل همه عملکرد هایش نشان می داد که با خط و مشی آمریکا و اسرائیل همسو است.
بر عکس تصور تاریخ ارتباطات و تشکل های جاسوسی اسرائیل نشان می دهد که اسرائیلی ها هیچوقت به دنبال فرد یا افرادی نمی گردند که از آنها تعریف و تمجید کنند، آنچه برایشان مهم است عملکرد افراد یا سازمان ها یا کشورها می باشد.
یعنی مهم نیست که فرد یا کشوری صبح تا شب به اسرائیل فحاشی کند، مهم این است که در عمل این فرد یا کشور آنچه اسرائیل می خواهد را انجام می دهد یا نه.
مثلا همین که عملکرد طرفی موجب ایجاد تفرقه میان مسلمانان باشد کافی است حتی اگر آن طرف صبح تا شب اسرائیلی ها را نفرین کند.
با توجه به موفقیت هایی که ترک ها توانستند کسب کنند آمریکایی ها فضا را برای حضور این تفکر در جاهای دیگر هم باز کردند و مشاهده می کنیم امروزه هرجا در منطقه که آمریکا می خواهد رقبای خود را در کند از گروه های وابسته به ترکیه استفاده می کند، از ایگورها در چین بگیرید تا آذربایجان تا سوریه و عراق و لیبی و شرق مدیترانه وقفقاز تا حتی امروزه یمن و آفریقا و خوب جدیدا هم افغانستان.
برخی تصور می کنند که آمریکایی ها بدون هیچ نقشه ای تصمیم دارند از افغانستان خارج شوند اما اگر ملاحظه کنید آنها به دنبال آن هستند که نقش ترکیه را به حساب نقش ایران و عربستان در افغانستان بزرگتر کنند و تلاش ترکیه برای ایجاد مصالحه در افغانستان بدون حضور ایران هم خود نشانه همین جریان است، یعنی ترک ها علیرغم اینکه به ظاهر روابط خوبی با ایران دارند تلاش دارند ایرانی ها را دور بزنند و در افغانستان حضور پیدا کنند.
توجه داشته باشید که امروزه نیروهای ارتش ترکیه در آذربایجان هم حضور پیدا کرده اند، همچنین بسیاری پیش بینی می کنند که ترک ها به افغان ها پیشنهاد دهند تا نیروهای حافظ صلح ترکیه در افغانستان حضور پیدا کنند.
اینجا وقتی از ترکیه صحبت می کنیم یعنی ناتو.
یعنی ناتو نیروهای غیر مسلمان خود را از افغانستان خارج می کند اما آنها را با نیروهای مسلمان وابسته به خود جایگزین می کند.
به این ترتیب ترکیه می تواند با حضور در افغانستان زمینه گسترش نفوذ خود در میان گروه های اسلامگرای موجود در افغانستان ویا ایگورها در چین و یا اسلامگرایان چچن که بسیاری امروزه به افغانستان پناه برده اند و یا گروه های تروریستی مانند جند الله که ایران را تهدید می کنند، تقویت کند.
این یعنی ترکیه امروزه قرار است نقشی را بازی کند که عربستان موفق نشد قبلا بازی کند.
منبع: اسپوتنیک
پایان/
نظر شما